
و اینجوری شد که کوثر خانم شد هم بازی من


چه بازی ها که مجبور نشدیم انجام بدیم و چه شعر ها که مجبورمون نکرد بخونیم . جاتون خالی یه کتاب داستان هم داشت که هرچی می خوندی تموم نمی شد


خلاصه اینکه بسیااااااااااااار دختر شیرین زبون و با محبتی بود . برعکس داداش کوچیکه ی من که خوراکیاشو به هیشکی نمیده ، کوثر هرچی که داشت قسمت می کرد (اینشو من خیلی دوس داشتم

* طلبه ی ونوسی ! حسش نبود یه عکس دیگه بردارم و حجمشو کم کنم و اپ کنم و اینا ... عکس شما رو گذاشتم